یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم نخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم نخور
اللهم عجل لولیک الفرج
شهادت مظلومانه یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت
وولایت را به تمام شیعیان جهان وبخصوص به ساحت مقدس
آقا امام زمان(عج) تسلیت عرض مینمائیم
امروز عسکری ز جهان دیده بسته
قلب جهان وقطب زمان دل شکسته
ان حجت خدای زبیداد معتمد
پیوند زنگانیش از هم گسسته
صاحب عزاست صاحب ما اندر این عزا
روحش به پنج سالگی از کینه خسته
در خانه که مرکز اندوه ماتم است
دشمن کمر به غارت آن خانه بسته است
السلام علیک حسن ابن علی ایهاالزکی العسکری
یاابن رسول الله
در اینجا پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها كه بضعة الرسول است (1) و به تعبیر امام على (علیه السلام) بقیة النبوة (2) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است. (3)، بیان می شود. او كه خلیفه اول در جمع مردم مدینه دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة و ركن الدین و عین الحجة است. (4) و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا كان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یكون الذی ولدها. » (5) او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(علیه السلام) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند . در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم: آن حضرت در خطبه فدكیه (6) و خطبهاى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند (7) ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىكنند از جمله آنها عبارتند از:
چند روز بعد از امضاى قرارداد صلح، امام حسن(علیهالسلام) با مردم كوفه وداع كرد و رهسپار مدینه شد.(1) به دنبال آن معاویه به طور كامل بر سرنوشت مسلمانان حاكم شد و حكومت تمام عیار اموى را به پیش برد. اما طبیعى بود كه ماهیت ضد دینى حكومت معاویه اجازه نمىداد، مصالحه با امام به همان حالت باقى بماند به عبارت دیگر هر چند صلح در ظاهر به وقوع پیوسته بود ولى در حقیقت ماهیت متضاد این دو جریان اجازه مصالحه واقعى به آنان نمىداد و علىرغم زدوده شدن تضادهاى ظاهرى كه موجب حفظ جان شیعیان شد، تضادهاى واقعى همچنان باقى بود و جبهه حق و باطل هرگز قابل تفاهم و تصالح نبودند. در مورد جدایى بنىامیه از اسلام و مباین بودن جبهه آنان با جبهه حقیقى دین، شهید مطهرى(ره) اینگونه به بررسى دلایل ضدیت آنان با اسلام اشاره مىكند:
«مبارزه شدید امویان كه در راس آنها ابوسفیان بود، با اسلام و قرآن ... دو علت داشت: یكى رقابت نژادى كه در سه نسل متوالى متراكم شده بود. دوم تباین قوانین اسلامى با نظام زندگى اجتماعى رؤساى قریش مخصوصا اموىها كه اسلام بر همزننده آن زندگانى بود... گذشته از اینها مزاج و طینت آنها طینتى منفعتپرست و مادى بود و در اینگونه مزاجهاى روحى، تعلیمات الهى و ربانى اثر ندارد و این ربطى به باهوش یا بىهوشى آنها ندارد. كسى به تعلیمات الهى اذعان پیدا مىكند كه در وجود خودش پرتوى از شرافت و علو نفس و بزرگوارى باشد. این مطلب خود یك اصل بزرگى است. داستان ابوسفیان و عباس و گفتن «لقد صار ملك ابن اخیك عظیما...» قصه «بالله غلبتك یا اباسفیان» ایضا قصه «تلقفونها تلقف الكره» همگى دلیل كورى باطنى ابوسفیان است. (2)
آنچه پیش رو دارید، بیان برخى انتظارات و توقّعاتى است که امام حسن مجتبى(علیهالسلام) از امت اسلامى؛ به خصوص، از شیعیان دارد. امید آن که در ماه مبارک رمضان رهتوشهاى براى رهروان کوى دوست باشد.
1. خدا محورى
از مهمترین انتظاراتى که تمام انبیاء و اولیاء از بندگان خدا، داشتهاند و دارند این است که مردم در کارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهى و خداوندى را در تمام امور محور و اساس قرار دهند. امام حسن مجتبى(علیهالسلام) نیز که خود خدامحور و سرا پا اخلاص بود، از امت اسلامى و شیعیان خویش توقّع و انتظار دارد که رضایت الهى را محور فعالیت خویش قرار دهند. این توقع را گاه با بیان زیان مردم محورى و خارج شدن از محور رضایت الهى ابراز مىدارد، آنجا که فرمود:«مَنْ طَلَبَ رِضَى اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ کفاهُ اللهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَ کلَهُ اللهُ اِلَى النّاسِ؛ هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت مىکند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا مىگذارد.» و گاه فوائد خدا محورى و در نظر گرفتن رضایت الهى را به زبان مىآورد و مىفرماید: «اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجُسْ فى قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یدْعُوَ اللهَ فَیسْتَجابُ لَهُ؛ من ضمانت مىکنم براى کسى که در قلب او چیزى نگذرد جز رضا[ى خداوندى]، که خداوند دعاى او را مستجاب فرماید.»
چراغ محفل دلخستگان
ای چــراغ محفــل دلخستـهگان آشنــا
ای امـام مهربـان ای آیـت ایمـان رضا
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
ای خـدا را حجـت بــر حــق ولی کردگار
ای مـزارت بوسـه گاهِ خستــگان بیقــرار
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
ضامن آهو عزیزِ فاطمـه شمس الشّموس
ای پنــاه اهــل دل ای گوهر دریای طوس
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
ای دلــت آئینــه نـور خـدای ذوالجلال
تشنــه لطف تــوأم کـو جرعهای آب زلال؟
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
در میان حجره غربت نهادی رخ به خاک
جان سپردی بیقرار و تشنه لب روحی فداک
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

امام رئوف
هر جمعه که شد بیا که ما بیداریم
این جمعه فقط نیا عروسی داریم
از جور زمانه ما شکایت داریم
اندازه کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
آقا به نبودن تو عادت داریم
صد موعظه کن ولی زتسلم نگو
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
آقا بیا ولی فقط با یک شرط
از آنچه که ما دوست نداریم نگو!
و..................................
آقا جان خیلی غریبی........خیلی...خیلی
کاش انسان میشدیم.....کاش شما را ناراحت نمی کردیم.... کاش زندگیمان بوی انسانیت داشت....مثلا ما شیعیان شما هستیم ولی .....
وای ..... وای.....